امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - غفور کریمی :
ایران در محیط پیرامونی خود با کشمکشهای امنیتی متنابهی مواجه است که علیالدوام و به واسطهی تحولات، دگرگونیها و روندهای منطقهای بازآفرینی و تشدید میشوند. ایران از منظر منطقهای نیز در اقلیمی واقع شده است که هیچ گونه ترتیبات امنیتی استوار و توافق شده در آن وجود ندارد از اینرو ایران نسبت به آن بخش از سیاستهای همسایگانش که چالشهای مستقیمی را برای نفوذ و نقشش در منطقه ایجاد کنند، حساسیت فراوان از خود نشان میدهد. تضاد منافع و عدم همگونی نظامهای سیاسی، باعث میگردد کشورها همدیگر را عامل تهدید برای منافع ملی خود تلقی نمایند چرا که منافع ملی آنان با یکدیگر در تضادی فاحش قرار دارد. این یک اصل است که هر کشوری تلاش میکند تا اهداف خود را از طریق محدودسازی منافع دیگران تأمین نماید بر این اساس امنیت ملی دو کشور منبعث از ساخت و زمینهی منطقهای آنهاست بنابراین اگر کشوری با ابرقدرتی به خصوص فرامنطقهای، ائتلاف میکند نشانه دهنده وجود واهمه درونی نسبت به سیاستهای همسایگان خود در آن دولت است.
ایران و جمهوری آذربایجان با وجود برخورداری از اشتراکات تاریخی، سرزمینی، دینی، زبانی و قرابت فرهنگی و با در نظر گرفتن همجواری جغرافیایی، برای نزدیکی از استعداد و قابلیت بالایی برخوردارند اما پس از استقلال جمهوری آذربایجان عموماً روابط پر فراز و نشیبی را تجربه کردهاند. قومگرایی مفرط متاثر از سیاستهای تورانی دولت ترکیه، اختلافات عمیق در مورد منافع اقتصادی دریای خزر، تلاش این کشور برای تغییر مرزهای جغرافیایی و تصرف ایالت سیونیک ارمنستان به منظور اتصال در سرزمین دوپاره خود به هم، جهت گیریهای ضدایرانی باکو،تفکرات ضد دینی منبعث از وراثت کمونیستی حاکمان فعلی، حضور پررنگ آمریکا و نقش راهبردی اسرائیل در سیاست های منطقه ای باکو و نهایتاً شائبه قریب به یقین استقرار یگان های امنیتی موساد در سنوات گذشته و استفاده اسرائیل از خاک این کشور در جنگ دوازده روزه، روابط فیمابین را با چالشهای جدی مواجه کرده است با این وجود آذربایجان در میان سیاستهای ایران در قفقاز حائز نقش مرکزی و تعیین کننده است؛ حکومت خاندان علیف در آذربایجان با نگرانیهای مزمن که به دوران شوروی سابق برمیگردد، معتقد است که سیاستهای منطقهای تهران مشروعیت نظام حاکم در این کشور را تضعیف میکند و به زعم باکو، تهران مایل است شیوه مدیریت سیاسی و حکومتداری اسلامی مورد نظر خود را در آذربایجان پیادهسازی و محقق سازد.
به دلیل سیاستها و مواضع سنوات گذشته باکو، ایران نیز با ارمنستان همکاری نزدیکی دارد که رابطه اش با آذربایجان خصمانه است در مقابل نیز آذربایجان به ترکیه آمریکا و اسرائیل تکیه دارد در این میان روابط تهران - باکو بیش از همه از دشمنی بنیادین، ریشه دار و مداوم ایران و آمریکا و حمایت ایران از ارمنستان در تقابل با آذربایجان متأثر است.
حکومت جمهوری باکو، دکترین اسلام سیاسی ایران را خطری برای بقای خود میداند بنابراین باکو به جای وحدت اسلامی و منطقهای بر ملیگرایی افراطی تأکید کرده و به دنبال حذف مذهب از محیط عمومی و اتمسفر فرهنگی و اجتماعی خود بوده است؛ باکو، تهران را به پشتیبانی از مبلغان و افراطگرایان مذهبی متهم کرده و مدعی است که هدف تهران براندازی خاندان علیف است. در مقابل، ایران تحریکات قومی در رسانه ها، فعالیتهای تبلیغاتی در استانهای شمال غربی، توهین به نظام سیاسی ایران در کتب درسی و ادعای مالکیت بر استان های آذری زبان را به عنوان تلاشی در جهت تحریک تجزیهطلبی در مناطق شمال غربی ایران و همچنین در منطقه مرزی بین دو کشور تلقی میکند و باز کردن پای قدرتهای فرامنطقهای و دشمنان سنتی ایران در نزدیکی خود و دریای خزر، غیر دوستانه و حتی خصمانه تلقی مینماید. وقتی دولتی در یک منطقه خود را در موضع ضعف در کنار سایر بازیگران قدرتمند تصور کند زمینه را برای دعوت کنشگران فرامنطقه ای، فراهم و امنیت سازی برای خویش از طریق ائتلاف و هم پوشانی با این کنشگران ایجاد میکند این موضوع نمایانگر بازی با حاصل جمع صفر است و مغاک امنیتی و اختلافات موجود را تعمیق و تمدید میکند. از همین رو در کنار مسائل و مشکلات بلافصل ایران و آذربایجان، حضور عمگرایانه اسرائیل به عنوان عنصری بد نام و دشمن شماره یک جهان اسلام، ایران و منطقه، در مرزهای شمالی به تهدیدی بالقوه مبدل شده است. قفقاز جنوبی محل کنشگری سه قدرت منطقهای یعنی روسیه، ترکیه و ایران است و ایالات متحده به عنوان رقیب سنتی روسیه نیز از بازیگران فعال منطقه است اما در این بین حضور اسرائیل در این منطقه نشان دهنده حساسیت این حوزه سرزمینی برای این شبه دولت توسعه طلب است.
رژیم اسرائیل از سالها پیش در صدد گسترش نفوذ خود در مناطق دیگر به ویژه در کشورهای مسلمان غیر عرب بوده است تا بدین طریق از اتمسفر تحت فشار و فضای متخاصم و متشنج کشورهای منطقه خاورمیانه خارج شود. بعد از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای تحت نفوذ آن، ایــن شرایط برای رژیم صهیونیستی فراهم شد تا بر مبنای تفکر ابتدایی دکترین بنگوریون با نفوذ تدریجی در منطقه قفقاز به ویژه جمهوری آذربایجان (به دلیل داشتن ذخایر انرژی اثبات شده به میزان هفت میلیارد بشکه نفت و همسایگی با ایران) روابط گستردهای را با این کشور برقرار کند و در این مدت نسبت به گسترش و تعمیق روابط دوجانبه اقتصادی و امنیتی خو با باکو اقدام نماید به طوریکه مرزهای جنوبی جمهوری آذربایجان به مثابه چشم و گوش موساد عمل کرده و زمینه نفوذ عواملی میدانی و شبکه سازی سرویسهای امنیتی اسرائیل فراهم گردد.
ایران با سپری کردن دوازده روز جنگ تمام عیار و خروج سرافرازانه از چالش سخت برای حیات و بازسازی، دشمنان و دوستان خود را بیشتر شناخت. علیرغم اینکه دولت باکو خود را از هرگونه مشارکت در این جنگ تحمیلی به نفع رژیم صهیونیستی مبرا دانسته است اما دخالتهای باکو در این جنگ برای ایران، مسجل شده است. حکومتی که فاقد هرگونه ریشه مردمی است در طوفانهای پیش رو ناگزیر بیثبات و فاقد مقاومت خواهد بود. حاکمان سرزمینهای حائز تمدن و فرهنگ کهن با گره زدن سرنوشت کشور و ملت خود به مطامع دولتهایی که ماهیت و دکترین آنها کاملا واضح است، عملاً در زمین دشمن بازی فعالیت کرده و با سرنوشت ملتهای خود بازی میکنند. دولت حاکم بر جمهوری آذربایجان فاقد ادراک عمیق سیاسی است و با ورود به باتلاقی خودخواسته، آرام آرام در خشم ملل همسایه فرو خواهد رفت. دفاع از منافع ملی دستاویزی به ظاهر موجه است اما دفتر خیانتهای این خاندان به صفحات انتهایی خود نزدیک شده است، تحرکات این دولت از چشم سرویسهای امنیتی ایران مخفی نمانده است و بدونشک، زخم ناشی از دشنهای که این رژیم بر پهلوی ملت ایران وارد کرد، درمان خواهد شد اما در پایان زمستان و پس از سپری شدن سختی ها، روسیاهان آشکار و فرصت برای تنبیه خائنین فرا خواهد رسید